اخبار فرهنگی

بازیگر فاطماگل و لطیفه می خواهد به ایران بیاید!!

اخبار,اخبار فرهنگی,انگین آکیورک

بازیگر فاطماگل و لطیفه می خواهد به ایران بیاید!»

انگین آکیورک، سوپراستار تازه ای است که سراغش رفتیم و قصد داریم او را به ایران بیاوریم تا کار ویژه ای را برای هوادارانش کرده باشیم.

مصاحبه با انگین گوریک
ارتباط ما با ستاره های بین المللی همیشه جاده یک طرفه بوده. ابراز علاقه ها و موج مثبت ها از این طرف برایشان فرستاده می شده و شاید آنها اصلا نمی دانستند که در سرزمین های دور یا نزدیکشان چنین طرفداران و اتمسفر مثبتی برایشان وجود دارد.

انگین آکیورک، سوپراستار تازه ای است که سراغش رفتیم و قصد داریم او را به ایران بیاوریم تا کار ویژه ای را برای هوادارانش کرده باشیم. برای اینکه حرفمان را باور کنید مصاحبه‌هایشان همراه با عکس‌هایی وِیژه را فراهم کردیم. حالا طرفداران او می‌توانند مطمئن باشند حرف‌هایشان به او رسیده. هر چند اتفاق بهتری در راه است.

دوست دارم ایران را ببینم
وقتی در موقعیتی که من هستم قرار می‌گیرید، دنیا برای‌تان شکل تازه‌ای پیدا می کند. از دیگر کشورها برای بازی در فیلم ها دعوت می‌شوید و این حس فوق‌العاده‌ای است. روزی که متوجه شدم در کشورهای همسایه به خصوص ایران هواداران زیادی دارم، فهمیدم بازیگری عجب معجزه‌ای است! نمی‌دانم؛ شاید روزی هم به ایران رفتم. دیدن ایران حسی دوست‌داشتنی دارد. تا چه اتفاق بیفتد.

 

بچه‌دبیرستانی عاشق تئاتر
من از دوره دبیرستان مجذوب تئاتر بودم. در نمایش‌های آماتوری بازی می‌کردم و نقش‌های مختلف را هم اجرا کرده‌ام. اما حس نمی‌کردم به سمتی بروم که برای بازیگر شدن درس بخوانم. یعنی فکر نمی‌کردم یک بچه ۱۶،۱۷ ساله آنقدرها واقع‌بین باشد. هیچکس در آن سن واقعا فکر محکمی ندارد. نهایت اینکه بعد از دانشگاه تصمیم‌گیرنده بهتری می‌شویم.

چتین آلتان، یکی از نویسندگان و سیاستمداران مطرح ترکیه در این‌باره جمله خوبی دارد و می‌گوید: «ترکیه یعنی کشور بدون حرفه.»

 

من در دانشگاه می‌خواستم در رشته‌ای تحصیل کنم که بیشتر برایم جذاب باشد؛ حتی بیش از ادبیات یا تاریخ اما وقتی امتحان دادم، در رشته تاریخ دانشگاه آنکارا قبول شدم. سال دوم دانشگاه بود که باز سمت تئاتر رفتم و در کارهای آماتوری بازی کردم و در همان خلال احساس کردم چقدر دلم می‌خواهد بازیگر شوم.

وقتی خودم هستم!
بازیگر شدن برایم یک حس غیرقابل توصیف است. شاید راهی بود که واقعا باید می‌رفتم یا شاید باید کمی به سنم اضافه می‌شد تا به این تصمیم برسم. نمی‌دانم شاید باید شخصی باشد که دقیقا واکاوی کند چرا ما با زندگی خود چنین کارهایی می‌کنیم. هرچیزی می‌تواند علت آن باشد. به هر حال معتقدم تصمیم حالای ما روی آینده ما اثر دارد.

در حال‌حاضر حس می‌کنم وقتی بازی می‌کنم بیش از همیشه خودم هستم و بازیگری چیزی است که مرا بیشتر شرح می‌دهد. شخصا فکر می‌کنم هرکسی باید کاری را انجام دهد که دوست دارد و او را واقعا شاد می‌کند.

آرزوی کودکی من
به عنوان یک بازیگر، توانایی و تبدیل شدن به شخصی دیگر من را خیلی شاد می‌کند و این آدم دیگر شدن یعنی آدمی که متفاوت از خودم است و از نظر حسی با آن درگیر می‌شوم، حس خوشایندی است.

 

البته این احساس‌ مانا نیست و ما داریم در یک زمانی خاص، حسی را با تماشاگران به اشتراک می‌گذاریم؛ در مقابل واکنش آنها و اینکه چقدر ما را می‌پذیرند در این قالب‌های متفاوت باعث شادی من می‌شود. وقتی بچه بودم از خودم می‌پرسیدم اگر چنین کاری بتوانم بکنم خیلی هیجان‌آور است؛ یعنی توانایی‌ای بود که حتی فکر کردن به آن هم برایم لذت‌بخش بود. در واقع این آرزوی کودکی من بود که بتوانم به چنین توانایی دست پیدا کنم.

ترس از بازیگر شدن!
زمانی‌که در مسابقه «رقابت ستاره‌های ترکیه» شرکت کردم و پیروز شدم و به یک‌باره خود را در میان بزرگان یافتم، هم هیجان‌زده بودم و هم دچار وحشت شدم.

 اتفاق ساده‌ای نبود؛ اینکه در میان آن بازیگران بزرگ باشم باعث ترسم شده بود. البته فقط بازیگران نبودند، جمع کثیری از نویسندگان، کارگردانان و تهیه‌کنندگان هم حاضر بودند. حتی بازیگران جوانی که جزء بهترین‌ها بودند و هستند.

 

درمیان آن همه استعداد واقعا سخت بود بدون ترس و دلشوره مطمئن باشی می‌خواهی چه کاری انجام دهی. یک مساله این بود که برای کار اول باید در مجموعه‌ای حاضر می‌شدم که هم درام و هم کمدی بود و توانایی ظاهر شدن مناسب در هر دو جنبه آن، کار سختی بود و در آنجا برای نخستین بار از بازیگر شدن ترسیدم!

بازیگری برای انگین
بازیگری برای من به دو دوره مختلف تقسیم می‌شود؛ اول زمانی‌که در آنکارا کار تئاتر انجام می‌دادم که درست بعد از زمان دانشگاه بود. دوره بعدی زمانی بود که وارد استانبول شدم تا وارد صنعت حرفه‌ای شوم و در سریال‌های تلویزیونی بازی کنم.

 

ورودم به استانبول بسیار جالب بود. از طریق یک آزمون استعدادیابی وارد شدم و بعد از آن پیشرفت کردم و اتفاق‌ها پشت‌سر هم رخ داد. آمدنم به استانبول و حضورم در این عرصه همگی متاثر از آن رقابتی بود که به شکل آزمون انجام دادم.

فرصتی برای دیده‌شدن
سریال «داماد خارجی» برای من فرصتی بود تا توانایی‌ام را درام و کمدی به مخاطب نشان بدهم. به نوعی برای شروع حرفه من قدم فوق‌العاده‌ای بود. اما شخصا برای من ادامه این مسیر به اندازه قدم اول مهم است. اینکه بعد از آن موفقیت قرار است چه کار کنی نباید مساله‌ای باشد که از آن به راحتی گذر کرد.

 

بازیگری چیزی نیست که با مطالعه وسط یک چهاردیواری بر آن مسلط شوی یا تنها با دیدن چند فیلم در آن مهارت پیدا کنی. فقط با تجربه کسب کردن و کار کردن پیشرفت می‌کنی. از هر نقش و هر آدمی که با او کار می‌کنید چیزی یاد می‌گیرید و من در این مسیر بسیار خوش‌شانس بودم.
 

هنر ذاتی بازیگری
بازیگری یک حرفه انفرادی است که نیازمند استعداد بالایی است؛ حرفه‌ای که به تکامل آدم کمک می‌کند و باید در آن رشد کرد. الزامی هم نیست کسی که از دانشکده هنر فارغ‌التحصیل می‌شود حتما در این عرصه موفق باشد.

 

با این حال داشتن تحصیلات آکادمیک خوب است و به نوعی یک امتیاز هم محسوب می‌شود اما در تمام دنیا بازیگران بزرگی وجود دارند که هرگز در عرصه هنر تحصیل نکرده‌اند چرا که هنر را به شکل ذاتی در وجود خود داشته‌اند.

یک اتفاق احساسی عجیب
بازیگری به نظرم یک اتفاق احساسی عجیب است که گاهی افرادی در آن موفق بوده‌اند که اصلا تحصیلات این رشته را نداشته‌اند. شما باید از طریق دورنمای ترسیمی که از نقش دارید به آن نزدیک شوید و از خود بپرسید که آیا  این همان چیزی است که باید بازی کنم؟ چرا این کار را می‌کند یا چرا و با چه انگیزه‌ای این شخصیت باید این کار را انجام دهد؟

توجه خاص به هسته مرکزی
من همیشه به نقشی که بازی می‌کنم توجه خاصی نشان می‌دهم و از خودم می‌پرسم که او کیست؟ چه انگیزه و هدفی دارد؟ نقطه ضعف‌هایش چیست؟ چه علایقی دارد؟ در کنار این مسائل، بسیار مهم است که بدانید آن اثر را چه کسی می‌سازد یا تهیه می‌کند؟ قدرت فیلمنامه و اینکه قصد دارد چه داستانی را بیان کند هم بسیار مهم است.

 

همه این جنبه‌ها اساسا مورد توجه هستند اما همیشه یک هسته مرکزی در انتخاب نقش‌ها وجود دارد؛ هسته‌ای که می‌تواند همه چیز را تحت‌الشعاع قرار بدهد؛ برای مثال کارگردانی خاص یا نقشی ویژه. . . گاهی هم تیم تولید یا محتوی کلی کار مطرح است.

نزدیک شدن به نقش‌ها
من برای شروع بازی در یک نقش، به آن نقش نزدیک می‌شوم؛ برای مثال نقشی که در «مشکل کوچک ایلول» داشتم برایم جالب بود. آن شخصیت در منطقه‌ای به نام بزکادا زندگی می‌کرد و من قبل از شروع فیلمبرداری به آن منطقه رفتم تا یاد بگیرم آدم‌های آنجا چه ویژگی‌هایی دارند. این برایم واقعا جالب بود و همیشه سعی می‌کنم اول به نقش‌هایم نزدیک شوم.

آمادگی برای یک ماراتن
گاهی شما اصلا از همان ابتدا به‌شدت با کار درگیر هستید و اساسا نویسنده، نقش را برای شخص شما می‌نویسد. گاهی حتی پیش از نگارش کار باید برای نقش خاصی آماده شوید. در هر حالتی من سعی می‌کنم آن نقش را به خوبی پیدا کنم و آن را به زندگی بیاورم و با احساسات و شخصیت خودم همراه کرده، حتما چیزی به آن اضافه ‌کنم.

مهم است که هر نقش چه جزییات و جنبه‌هایی دارد؛ مثلا در «پول کثیف عشق» (لطیفه) نقش عمر یک افسر پلیس را بازی کردم که برای بازی در این نقش باید یاد می‌گرفتم رفتارهای معمول یک پلیس چگونه است ؛ بنابراین تمام جزییات تکنیکی را به نقش آوردم؛ حتی اینکه چه نوع ادبیاتی را در مراودات خود دارند و در برخورد با مسائل مختلف چگونه رفتار می‌کنند، بنابراین حتی چطور یک اسلحه را حمل و چطور آن را غلاف می‌کنند. اینها آماده شدن برای انجام یک مسابقه ماراتن است!

در حال پیرشدن هستم!
در ترکیه معمولا هر بازیگری وقتی در ژانری جا می‌افتد و هوادار پیدا می‌کند همیشه همان قالب را ادامه می‌دهد و برای آنکه هوادارانش را از دست ندهد دست به تغییر مسیر نمی‌دهد. اما من به چنین قاعده‌ای عمل نکردم و هر نقشی که کار کردم کاملا متفاوت بود. حتی برادرم می‌گوید بعضی از آنها آنقدر متفاوت از هم هستند، که آدم نقش قبلی را کاملا فراموش می‌کند! ترجیح من این است که کارهایی را انتخاب کنم که باعث رشد من شوند و چیزی تازه به من یاد بدهند. سن افراد، فاکتور مهمی است.

قطعا نقشی که در ۳۲ سالگی به من پیشنهاد شده بود متفاوت از نقشی است که در ۲۲ سالگی پیشنهاد می‌شد. گذشته از اینکه من در زندگی‌ام چگونه به نظر می‌رسم، در این حرفه و آنچه که می‌خواهم این واقعیت است که من در حال پیر شدن هستم. اینها روی چگونه بازی کردن یک نقش هم تاثیر دارند. نگاه من به چگونه بازی کردن نقش‌ها هم مهم است؛ اینکه چطور با مخاطبان همراه و همفکر شوم.

دوگانگی شخصیت بازیگرها
بعضی افراد پیش از پروژه جدیدشان به غار تنهایی می‌روند و بعضی‌ها هم به اجتماع می‌روند و این کاملا طبیعی است. رفتار من بسته به نوع نقش، متفاوت است. گاهی لازم است که خودم را از همه جدا کنم و به خاطر آن نقش تنها باشم. اما اگر مثلا قرار است یک نقش اجتماعی را بازی کنم حتما اغلب اوقات را با اطرافیان و حتی مردم خواهم گذراند.

جذابیت پنهان سریال‌ها
قطعا نقش‌های تلویزیونی طولانی‌تر هستند؛ برای مثال شما ۱۰۰ یا ۲۰۰ اپیزود را بازی می‌کنید و این ممکن است سه سال طول بکشد. باید مدت طولانی روی آنها فکر کنید، آماده شوید و زمانی طولانی متمرکز بمانید و این ماجرا ماه‌ها ادامه دارد.

 

اما در یک فیلم سینمایی ۲۰ یا ۳۰ روز سر کار هستید و بعد در کار دیگری متمرکز می‌شوید. سریال‌های تلویزیونی ضرباهنگ جالبی دارند و شما در طی این ریتم، کاراکتر را به شکلی گسترده به نمایش می‌گذارید که البته بستگی به محبوبیت مجموعه و واکنش عمومی دارد.

 

همیشه ممکن است یک واکنش بیرونی بر روند و چگونگی بازی و نقش شما تاثیر بگذارد و به همین علت همیشه باید برای تغییرات آماده باشید. همین مساله تفاوت آن را با تئاتر یا سینما نشان می‌دهد. در سینما و تئاتر سناریویی هست که باید مطابق آن عمل کنید اما در سریال شما نمی‌دانید مثلا در قسمت ۵۰ سریال قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ اما حتی زمانی‌که قسمت اول را بازی می‌کنید باید به این فکر کنید که در قسمت ۵۰ قرار است چه شود.

موفقیت برای یک اثر
من به فیلم‌های کوتاه علاقه بسیاری دارم. هرچند در دنیای حرفه‌ای خودم در کارهای کوتاه زیادی بازی نکردم اما به دوستانی که فیلم کوتاه می‌سازند اعلام می‌کنم که کارشان را دوست دارم.  یکی از اساس‌های این حرفه هدایت بازیگران است.

 

براساس تجربه‌های شخصی‌ام اینکه شما بخواهید کارگردانی مناسب و قصه‌گویی خوبی داشته باشید حتما باید ارتباط فوق‌العاده‌ای با بازیگران کارتان برقرار کنید و اینکه چطور بازیگران خود را هدایت کنید.

پیدا کردن بازیگر مناسب که نقش‌آفرین خوبی باشد یک عامل تضمین‌کننده برای موفقیت کار است.  این یک اصل است که هرچقدر فیلمنامه خوب باشد اما بازیگرانت اجرای مناسبی نداشته باشند، موفقیت فیلم از حدی فراتر نخواهد رفت.

هنر یادگیری یک بازیگر
بازیگری دانشی است که نیاز به یادگیری تجردی و افزایش توان و حس دارد که حتی باید در فیلم‌های کوتاه هم مورد توجه قرار بگیرد. بازیگری حرفه‌ای است که مدام در حال تغییر و تحول است و به همین علت کار کردن با بازیگران مختلف نیاز به سطح درکی متفاوت از کارگردانی و بازیگری دارد. شما می‌توانید ۵۰سال در حرفه بازیگری فعالیت داشته باشید ولی باز هم چیزهایی برای یادگیری پیدا کنید. این هنر یک بازیگر و جذابیت شغل بازیگری است.

تصمیماتی از روی دل!
در حال‌حاضر هنگام تصمیم‌گیری‌ها، هم عقلانی رفتار می‌کنم و هم دلی! به نظرم می‌آید که پیرو عقلم هستم اما بعد از انتخاب برخی کارها می‌فهمم درواقع از دلم پیروی کرده‌ام. این، هم خوب است و هم بد چرا که گاهی دل شما نمی‌تواند آینده و رفتار دیگران را پیش‌بینی کند ولی در کل هرگاه از روی دل تصمیم گرفته‌ام، خوشحال‌تر و راضی‌تر بوده‌ام.

کسالت از نقش‌ها. . . !
مهم‌ترین مساله در بازیگری این است که باعث رضایت من شود و اینکه من چه چیزی می‌توانم به نقش اضافه کنم. شما مدت‌ها با یک نقش زندگی می‌کنید و قطعا این روی همه جنبه‌های زندگی آدم تاثیر می‌گذارد.

 

اگر در تلویزیون نقش منفی بازی کنید حتی روی زندگی و روابط اجتماعی شما تاثیر می‌گذارد. در واقع شما با یک کاراکتر نامناسب ممکن است مورد آزار هم واقع شوید یا دست‌کم برای‌تان کسالت‌بار شود.

 

ولی من هرگز از ایفای نقشی دچار کسالت نشده‌ام. شاید به خاطر اینکه من خیلی گزیده‌کار جلو رفته‌ام و هر نقشی را بازی نکرده‌ام و کاراکترهایی را انتخاب می‌کنم که درخلال کار با آنها اخت و دوست شوم و برای همین از همان ابتدا به خوبی خودم را آماده می‌کنم.

اخبار فرهنگی – سیمرغ

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا