داستان كوتاه

جشن تکلیف

 

نماز،گفتگو با خداست

 

 

جشن تکلیف

 


اونروز که جشن تکلیف


تو مدرسه به پا شد



در دل کوچک من


شور و شری به پا شد



گفتم با یاد خدا

انس می گیرم همیشه



دلم با یاد خدا

راحت و آروم میشه

وقتی که بانگ اذان

می پیچه تو شهرما


من به نماز می ایستم

حرف می زنم با خدا



با اون خدا که مهربون و پاکه

خالق این زمین و آب و خاکه



با اون خدا که همتایی نداره

ابر سیاه به لطف اون، می باره





 

کودکان, قصه کودکان, جشن تکلیف, شعر کودکانه جشن تکلیف, شعر های کودکانه, قصه های کودکان ه, قصه برای کودک, شعر برای کودک, شعر نماز, نماز,خدا,آب و خاک
کودکان, قصه کودکان, جشن تکلیف, شعر کودکانه جشن تکلیف, شعر های کودکانه, قصه های کودکان ه, قصه برای کودک, شعر برای کودک, شعر نماز, نماز,خدا,آب و خاک

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا